نجوای یگانه لحظات شادی را برایتان آرزومندم |
|||||||||||||||||||||||||||
سه شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : حسام خادم
تک درخت در اثر تنهایی از جنگل تقاضای پناهندگی کرد ...
خیابانی که ادعّای بی طرفی می کرد بن بست بود
بعضی مسئولان "مردم" را از دریچه چشمشان "مردمک" می بینند
گلدان مصنوعی به برنامه بارور سازی ابرها پوزخند می زد
کُشتی گیری که بلد بود پل بزند ، عضو شورای شهر شد
دستش به دهانش نمی رسد ، گردنش را کج می کند
زدم به بی خیالی چیزی نشد ! فقط الآن منتظرم افسر بیاد جاده متروکه ؛ لبریز از سکوت صدای پاهاست... --------------------
تا حالا دقت کردین بیشتر بچه زرنگ ها عینک دارن ؟؟؟
-------------------- زنبور عسل نیش تلخی دارد ... ( مواظب باش )
-------------------- سرش را با دستمال بست تا بتواند حرفهای سربسته بزند ...
-------------------- نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید - لحظات شادی را برایتان آرزومندم آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||
|