نجوای یگانه لحظات شادی را برایتان آرزومندم |
|||||||||||||||||||||||||||
درهمان لحظه،او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد.در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم هم به او تعظیم میکردند.احساس کرد که نور خورشید اورا می آزارد وباخودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است. او آرزو کردکه خورشید باشد وتبدیل به خورشیدشد.وباتمام نیرو سعی کرد به زمین بتابد وآنرا گرم کند.پس از مدتی ابر بزرگ وسیاهی آمدو جلوی تابش اورا گرفت.پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتراست و تبدیل به ابری بزرگ شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد واورا به طرف دیگری هل داد.این بار آرزو کرد که بادشود و تبدیل به باد شد.ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت.باخود گفت که قویترین چیز در دنیا صخره سنگی است وتبدیل به سنگی بزرگ وعظیم شد.همین طور که باغرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید واحساس کرد که دارد خرد میشود.نگاهی به پایین انداخت و سنگتراش را دید که باچکش و قلم به جان او افتاده است....... به نظر شما قویترین چیز در جهان چیست؟ چه نتیجه ای میشود از این داستان غبرت آموز گرفت؟ امتیاز بدهید نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید - لحظات شادی را برایتان آرزومندم آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||
|